به نام عشق

قوی نبودم زیاد ...

چهارشنبه, ۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۳ ق.ظ

بهم گفت : فاطمه ،فکرنمیکردم اینقدر ضعیفی، یعنی چی...

حرف دوستم راضیه بود،البته جای خواهر بزرگمم هست حرفش برای یکسال پیش بود.


اونموفع تعجب کردم! چون خودمو قوی میدونستمّ . بهم خورد! 


اما 

تازه فهمیدم که بله... علی رغم اینکه تو بعضی شرایط سرپاموندم ، 

بلند شدم ، باز هم ضعف دارم ...


خواهرم یه رفتار عجیب داره! اصلا تو دعوای من و مامان ،یا بابا و مامان،یا من و بابا ،دخالت نمی کنه! مگر اینکه دو کلمه بگه و بعد آروم بزه سراغ کار خودش! 

متعجم کرد وقتی این رفتارشو دیدم!

بااینکه ده سال ازم کوچکتره،یباربهم گفت : آبجی،تو خیلی کش میدی، خب حالا، ول کن ! خیلی حساسی ! 

منم این شکلی 😒 

گفتم نباید حل بشه?

گفت: خب میبینی که ، زیاد اهمیت نده .

من خیلی تعجب کردم ،البته خوشم هم اومد .



مثلا ،

با مامان بحثش میشه ، بعد نیره سر کار خودش! 

از کارش بزنه، دو ساعت تو خودش بره، هیچ کدوم!شاد و خرم تلویزیونش می بینه، درسش رو هم میخونه( البته ذهن رویا قوی تر ازمنه ماشاءالله،تو کلاس یاد میگیره ،برعکس من) .گاهی اونقدر بیخیال میشه که آدم حرصش میگیره و میگیم : انگار نه انگار رویا، عین خیالت نیست! متوجه رفتار اشتباهت نشدی? بعد چندساعت میاد و عذرخواهی میکنه.

حالا مسئله عذرخواهی نیست.مسئله اینه که، خودش رو اذیت نمی کنه. ریلکسه. نمیدونم رساندم یا نه،مطلب رو! 


اما من !!!!!

میگم باید حل بشه! وگرنه تکرار میشه. حوصله ندارم یکی یه رفتاراشتباه رو تکرار کنه ! 


( بنظرم بدنیست این انتظار،اما کش دادنش فاجعه ست)


یه نمونه دیگه :

با مامان که بحثمون میشه، رفتار مامان مثل هیزم رو آتش هست و بحث رو بدترمیکنه همیشه .بعد تموم شدن بحث،هی غرمیزنم به خودم که چرا ! چرا مامان وقتی این رفتاراشتباهه تکرار و توجیه میکنه! چرااااااا ،بعد اونقدر عصبانی میشم که میرم اتاقم ،یا قصد بیرون رفتن اگه داشتم،نمیرم ،یعنی تااین حد داغون میشما! 

ولی رویا باعملش نشون داده( چرا باید با رفتار غلط یه نفر از خوشی و گردشم بزنم!)  بنظرم این درسته ...👌



علاوه براین، من همون لحظه ناراحتیم رو نشون نمیدم ! جمع میکنم جمع میکنم،بعععد بمب!

اما رویا،همون لحظه ! ناراحتیش رو نشون میده. حرفش رو بیشتر وقتا همون لحظه میزنه البته بگم...

( متاسفانه توجه مامان به رویا بیشترهست ).


حالا میفهمم که واقعا ضعیف هستم، ممکن با گفتن این کلمه عده ای بگن برچسب نزن به خودت،اما گاهی اوقات بدنیست آدم خود واقعی ش رو بشناسه . 

حالا بهتر تونستم خودمو بشناسم. 

دختری هستم که خیلی حساسم،برعکس تصورم که ( دیرناراحت نیشم) برعکس،زود به دل میگیرم و به روم زیاد نمیارم . این میشه درد! هرچند ناراحتی زیاد باشه،صبرم هم کم میشه .


نتیجه گیریم اینه که 


گاهی میشه ازکوچکترهای خودمون هم چیزی یاد بگیریم،چه اشکالی داره ! 

یاد گرفتم ، زیاد کش ندم و اصرار به عوض کردن رفتار کسی ،نداشته باشمّ.

همچنین، خوشی خودمو ناخوش نکنم ! 


علاوه برهمه اینها: 

تاجایی ک میتونم ناراحتیم روتودلم نگه ندارم که عقده بشه بعد بمب! باید زودتر خنثی بکنم! 

صبور بشم . گاهی یه لبخند موقع عصبانیت کمک میکنه بتونم اعصابمو کنترل کنم.

حتی اگه حقم ضایع بشه با بی احترامی های مامان بهم،،سکوت کنم .فقط به این فکر کنم که

(((وظیفه ام ،اینکه احترام بذارم،قبول کنم که این مشکل وجود داره، و تو این مشکل تو باید طرفیتت بالا ببری، درسته حق دارم محبت ببینم، ولی خب باید قبول کنم نمیشه . باید بینم که آزمایش من اینه ))))


،بفهمم که کلید موفقیتم اینه که ازکوره درنرم!


خیلی سخته ...

حرف زیاده ، تا بعد یاعلی ...


  • فاطیما ...

نظرات  (۱)

  • بابا لنگ دراز
  • خیلی خوبه ک از کوچیکتر هامون درس های بزرگی بگیریم
    پاسخ:
    همینطوره . 
    🌸

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی