به نام عشق

من،مادر ، محبتی که نیست ....

يكشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۳۴ ق.ظ

میگن بغل مامان ، نوازش مامان معجزه میکنه 

اما من ،بیست و یک ساله ام هست ،شاید از سن حساسم به بعد که الان بیست و یکبار این بغل رو ندیدم...

انگار قاتل خونین هستم ، انگار ...

هرفحشی میخواد میده 

هم رفتاری دوست داره انجام میده 

ابرومو جلو جمع میبره وبعد دلخوشیم اینکه این بی آبرویی سرزبان ها نباشه اما بعد چند وقت می شنوم که " مامانت چرا به تو ارزش قائل نیست..."😖 

منم دوست دارم بشنوم که بگه

" دختر قشنگم، دخترم ،آره،حداقل دخترم ...😔 

وسط جمع حرف میزنم،حرفم رو میبرره، 

داد داد داد هواااار ، خسته ام از صداش ،یعنی از دادش...

دهن کجی میکنه ،جمع و خلوت نمیشناسه هرجا بتونه ....

ادامو درمیاره 

ههههعی 

آخه چرا ...



وقتی فکر میکنم میگم اینم زندگی منه، یه پازله، امتحان و آزمایش من هم با مامان وبابامه ...



اوف گفتن به پدر و مادر حتی اگر کافر باشن ،اشتباهه 


خدایا این احادیث و روایات منو میترسونن . 

یعنی راهی هست که بتونم درمقابل بدرفتاری های مامان بی احترامی نکنم? حتی اگه اصلاح نکنه رفتارشو? 


امشب شب نیمه شعبانه 

تا همین چند ثانیه پیش صدای مامان سرم بود...

سرم داشت منفجر میشد 

آخر بلند شدم و با عصبانیت اومدم بالا،اتاقم اما مامان همون حین همچنان داد میزد

گفتم: بسه،بس کن نمیخوام بشنوم ،نمیخوام بشنوم 

الانم اتاقمم.   

چشمام میسوزه .. 



یاامام زمان کمکم کن تا بتونم پازل های زندگیمو درست بچینم 

بتونم جلو بی احترامی های مامان ، صبور بشم 😔


یاامام زمان ، امیدمو ناامید نکن 

راهنماییم کن 

دعام کن 



  • فاطیما ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی